چطور کارآمدها را به اعضای «تیم» تبدیل کنیم؟
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: خیلیها میگویند ما ایرانیها کار تیمی بلد نیستیم (تیم مذاکرهکننده هستهای را در این میان فاکتور بگیرید!) و بهعنوان شاهد هم از موفقیتهای ورزشکاران ایرانی در ورزشهای انفرادی و اگر نخواهیم اسمش را شکست بگذاریم، از عدم کامیابی ورزشکاران در بازیهای تیمی مثال میزنند و پشت بندش قضیه را به اداره و کسبوکار و... میکشانند. شما هم جزو همین عده هستید؟ از همانهایی که معتقدند هوش و هنر نزد ایرانیان است و بس، ولی به شرط اینکه تنها باشند، وگرنه که دو تا پادشاه در یک اقلیم نمیگنجند و باقی قضایا؟ شاید شما درست فکر کنید، ولی موضوع این نیست که ما کار تیمی بلد نیستیم، بلکه کار از پایبست ویران است! درواقع به نظر میرسد عمده ضعفی که در این حوزه وجود دارد، نقص در تیمسازی است و اینکه نمیدانیم چگونه گروهی از افراد کاربلد را کنار هم قرار دهیم و آنها را تبدیل به عضوی از یک تیم کنیم. آیا راهکاری برای حل این مشکل وجود دارد؟ ادامه مطلب را بخوانید.
فردگراها و سازمانهایی که تیم را به رسمیت نمیشناسند
خیلی از افراد به صورت فطری نمیتوانند جایگاه خودشان را در یک تیم پیدا کنند، یا در کنار سایر اعضا جا بیفتند و نقش خودشان را بهخوبی ایفا کنند. این افراد معمولا بهشدت فردگرا هستند و علاقه دارند که هر گونه موفقیت و پیشرفتی به حساب شخصی خودشان گذاشته شود. همچنین در خیلی از سازمانها میتوان تاریخچه عریض و طویلی از موفقیتهای فردی را دنبال کرد. علتش این است که در این سازمانها یا شرکتها به دلیل نوع تفکر فردگرایانه محیطی برای رقابت فراهم شده است که فقط «قویترینها» باقی میمانند و میتوانند به کارشان ادامه دهند. اینجوری است که این سازمانها و نهادها اگر قرار باشد کار تیمی را شروع کنند، نمیدانند که باید درباره حس خودخواهیشان چه بگویند و چطور آن را مدیریت کنند. و درست در همین نقطه است که سررشته امور از دستشان درمیرود! طبیعی است که وقتی من و شمای کارمند در چنین سازمانی مشغول به کار میشویم، با خودمان میگوییم: «من فقط به خودم فکر میکنم.» حالا تصور کنید که همین سازمان که همیشه فردگرایی را تقویت کرده، قرار باشد تیمی را در میان افراد فعال و کارآمد خود بپذیرد. در این حالت سازمان باید چطور عمل کند؟ هارینگتون در کتاب «جعبه ابزار تیمسازی» مینویسد: «ما آمریکاییها در محیطی به دنیا آمده و پرورش یافتهایم که در آن تیم و گروه جایی ندارد. در مدرسه ما هیچگاه گزارشی از تیم نمیبینیم و هرگز نمیشنویم که تیمی از ملاحان کریستف کلمب را در کشف قاره آمریکا همراهی کرده باشند.»
چرا تیمسازی یک چالش است؟
وقتی داریم همپای اعضای یک تیم فعالیت میکنیم، قرار نیست که موفقیتهای بهدستآمده به حساب شخص خاصی گذاشته شود و برای اینکه یک تیم بتواند عملکردی عالی و قابل دفاع داشته باشد، باید پنهانکاری کنار گذاشته شده و افراد با صداقت کامل با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و این یعنی اختلافات را کنار بگذارند و تضاد و تعارض را در میان خود از بین ببرند. کسی که قرار است با یک تیم کار کند، باید هدفهای فردیاش را فدای هدفهای تیم کند و اینطوری است که میشود موفقیت تیم را تضمین کرد و این دقیقا همان چالشی است که ما برای تیمسازی با آن مواجهیم.
معمولا دو چالش اصلی بر سر راه تیمسازی وجود دارد:
1. فرهنگ فردگرایی که بر آن جامعه یا کشور حاکم است.
2. لزوم تشکیل تیم در سازمان یا نهادی که معمولا در جهت ارزشگذاری دستاوردها و کامیابیهای فردی حرکت کرده است.
چنین رویکردی را میتوان در سابقه شرکتهای بزرگ آمریکایی مثل فورد دید که آدمهای نخبه را استخدام میکردند و با دادن پاداشهای سنگین میتوانستند به رونق و شهرت برسند و در مقابل ژاپنیها قرار دارند که همیشه ارزش جمعگرایی به آنها تلقین شده است.
چطور تیم بسازیم؟
1. گزینش: همانطور که در ابتدا هم اشاره شد، بعضی از افراد به صورت ذاتی دارای روحیه فردگرایی هستند، درحالیکه در مقابل خیلی از اوقات در استخدامهای شغلی با افرادی مواجه میشویم که مهارتهای ویژهای بهعنوان عضو یک تیم از خود نشان میدهند. بنابراین این وظیفه یک مدیر است که موقع گزینش افراد به این مسئله توجه ویژه نشان دهد.
البته گاهی از اوقات در مصاحبه با آدم فردگرایی مواجه میشویم که جا انداختنش در تیم میتواند وضعیت را متحول کند. در این شرایط باید چطور تصمیم گرفت؟ سه راهکار اصلی وجود دارد:
ـ فرد را برای تبدیل شدن به عضو تیم آموزش دهیم تا زمانی که شرایط چنین کاری را به دست بیاورد.
ـ او را در واحدی به کار بگیریم که تیم نداشته باشیم و از تواناییهای فردیاش استفاده کنیم.
ـ از خیر استخدام چنین آدمی بگذریم.
2. آموزش: افرادی که در محیط آکنده از فردگرایی رشد کردهاند، معمولا این قابلیت را دارند که بهعنوان عضو یک تیم آموش ببینند. این آموزشها باید شامل روشهای برقراری ارتباط اثربخش، شیوه مذاکره و چانهزنی، روشهای از بین بردن تعارض و مهارتهای سرپرستی و مربیگری باشد.
3. پاداش: وقتی قرار است تیمسازی کنیم، باید در سیستم پاداشدهیمان هم تجدیدنظر کرده و آن را به گونهای سروسامان دهیم که مشارک اعضا و همکاریشان با هم تقویت شود نه رقابتهای بین فردیشان. در این شرایط باید به رفتارهایی مانند آموزش دادن به همکاران جدید، دادن اطلاعات به افراد تیم و اشتراکشان با همتیمیها، کمک به تیم در حل تعارضات و یادگیری مهارتهایی پاداش داد که تیم به آنها نیاز دارد.
منبع: «ماهنامه سرآمد»